الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ محمدعلی فراستی متولد ۱۳۴۰ در شهرستان فردوس است. از دوره راهنمایی در مدرسه متوجه خوش خطی خودش در قیاس با هم کلاسی هایش شد و با تشویق معلمها خوش نویسی را به صورت جدیتر دنبال کرد. در دوره سربازی در زاهدان ارتباط مکاتبهای را با استاد شادروان مصطفی مهدی زاده که خوش نویس آستان قدس رضوی در کتابخانه مرکزی بود شروع کرد و تحت تعالیم وی مشق خوش نویسی میکرد. بعد از خدمت سربازی به فردوس بازگشت و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی این شهرستان او را به خدمت گرفت. فراستی در این دوره کلاسهای آموزش خوش نویسی فردوس را راه اندازی کرد.
در این زمان انجمن خوش نویسان هنوز در فردوس تشکیل نشده بود. با استاد مهدی زاده همچنان به صورت مکاتبهای در تماس بود و گاهی نیز حضوری به دیدارش میرفت. در یکی از این دیدارها، مهدی زاده به او پیشنهاد کار در آستان قدس رضوی را داد و به این ترتیب سال ۶۵ در سازمان کتابخانه ها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس مشغول به کار شد.
همان سال مدرک ممتاز خوش نویسی اش را از انجمن خوش نویسان ایران گرفته بود. سال ۹۰ پس از شرکت در کلاسهای استاد غلامحسین امیرخانی و استاد عباس اخوین مدرک فوق ممتازش را از انجمن خوش نویسان ایران گرفت و سال ۱۴۰۰ موفق به دریافت مدرک استادی شد. او اکنون و پس از بازنشستگی، در مکتب هنر رضوان و انجمن خوش نویسان مشهد به آموزش خوش نویسی از مرحله مبتدی تا فوق ممتاز مشغول است. غیر از آن نیز وقتش را صرف نوشتن قطعات با مضامین اشعار ادبیات کلاسیک و احادیث و گزیدهای از آیات قرآن میکند.
برای گفتگو به سراغش میرویم. ما را از راه پلههای ساختمان دوطبقه خانه اش به اتاقکی با سقف ایرانیتی روی پشت بام برد. این هنریترین راه پلهای بود که در آن قدم میگذاشتیم. صدای قریچ قریچ قلم نی خیس از مرکب در هر پیچ راه پله، از زمینه سفید دیوارها شنیده میشد. پاگردها استراحتگاههایی بودند برای قابهای فراوان از قطعات نسخ، نستعلیق و چلیپا که اشعار غمگینشان را هم خوانی میکردند. اتاقک روی پشت بام دنیای عشق بازی محمدعلی فراستی بود.
کارگاه تولید آثار دست اول هنری که زمانی زینت بخش کتابهای قرآن، ادعیه، ادبیات و... بودند حالا به اسارت قابها درآمده اند. اتاقک روی پشت بام پر بود از این قاب ها؛ زیر میز، گوشه اتاق، روی گنجه و هرجایی که میشد روی هم چیدشان تا کمتر آسیب ببینند. استاد خوش نویس هرکدام را که نشانمان میداد، آهی میکشید و از مشقتی میگفت که نوشتن حتی یک «الف» در خوش نویسی دارد و از بی مهریای که باعث شده بود آثار هنری در کارگاه استاد خاک بخورند. ساعتی در این دنجترین کارگاه هنری که دیده بودیم با او هم کلام شدیم و درباره خودش، آثارش و وضعیت خوش نویسی در مشهد گفتگو کردیم. این گفتگو را در ادامه بخوانید.
من بین هنرها موسیقی را مثال میزنم. چند وقت پیش از جهاد دانشگاهی دعوت کرده بودند که به جلسهای بروم. در این جلسه آماری از متقاضیان ثبت نام در کلاسهای آموزش موسیقی و خوش نویسی به من دادند. در آن دوره از کلاسهای جهاد دانشگاهی کلاس خوش نویسی در نهایت پانزده نفر متقاضی داشت و موسیقی ۲ هزارو ۷۰۰ نفر. نه اینکه اقبال مخاطب به موسیقی بد باشد، من خوش حالم که فرهنگ ما این قدر بالا رفته است، ولی عملکرد بد ما باعث شده است که این تضاد به وجود بیاید، چون به خوش نویسی نرسیده اند.
خوش نویسی هم کم خرج است و هم پرخرج. یعنی وقتی آدم حرفهای میشود هزینه اش بالا میرود. یک خوش نویس معمولی نیاز به دوات و مرکب و قلم نی دارد، ولی ابزار و مصالح خوش نویس حرفهای هم بیشتر است و هم گران تر. در این کلان شهر چند خوش نویس فاخر داریم که کارهایشان پذیرفتنی باشد که بتوانند خارج از کشور نمایشگاه داشته باشند؟ به تعداد انگشتان یک دست نیستند. ولی چقدر به آنها بها داده اند؟
خرید آثار یک بخش است. باید به صورت مرتب اکسپو برگزار کنند و ورک شاپها یا کارگاههای عملی را گسترش بدهند. زمانی مجلس طرحی را تصویب کرد که یک درصد از بودجه مملکت را به خرید آثار هنری اختصاص بدهند. در مقطعی این کار انجام و بعد فراموش شد. در آن مقطع اداره کل راه و شهرسازی استان تعدادی از کارهای من را خرید، ولی این اقدامات باید گسترش پیدا میکرد. نمیخواهم از خودم تعریف بکنم، ولی من تنها هنرمند خوش نویسی هستم که در بیش از ۱۰ کشور دنیا نمایشگاه داشته ام و خودم هم حضور داشته ام. من خیلی جاها رفته ام و آثارم را فروخته ام. دیده ام که در این کشورها چقدر به هنر ایران بها میدهند.
مثال میزنم، من دو پسر دارم که هیچ کدام به سمت خوش نویسی نرفته اند و وضعشان از من بهتر است. به سمت خوش نویسی نرفتند، چون در دورانی که در خانه من بودند، سطح بالای مالیای از من ندیدند، ولی شما در بولوار سجاد یک آموزشگاه موسیقی باز کنید، غلغله میشود، درحالی که خیلی از خوش نویسهای ما که آموزشگاه دارند، به زور پول مدرس هایشان را جور میکنند.
مسئله این است که ما با خوش نویسی داریم فرهنگ سازی میکنیم. زبان مادری ما فارسی است و باید به خوش نویسی به این دلایل بها بدهیم. متأسفانه کشورهای دیگر بیشتر از ما به خطمان بها میدهند، درحالی که خودمان غافل شده ایم. یک بار دکتر حداد عادل در یکی از بازدیدهایش از آستان قدس رضوی به مؤسسه آفرینشهای هنری آمده بود.
در این بازدید، مؤسسه یک تابلوی خط من را به او داد. مدیر مؤسسه هم حضور داشت. گفتم آقای دکتر درد ما خوش نویسها این است که کارهای خوش نویسها را همین طوری میبرند. حالا درست است که آن کار متعلق به مؤسسه بود، ولی چند میلیون تومان پولش بود.
در بازدیدها معمولا از این بذل و بخششها زیاد میشود. اگر به جای آن تابلوی خوش نویسی یک تکه سنگ فیروزه باشد، میگویند: مال اداره است. مگر میتوانیم اموال اداره را به کسی بدهیم؟ ولی قطعه خوش نویسی را -باوجوداینکه خودشان هم میدانند بها دارد و جز اموال اداره است- به راحتی میدهند و میگویند خوش نویس دوباره برایمان مینویسد.
نه نیست. چند سال پیش جشنوارهای را به آقایی در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سپردند. چند بار به من زنگ زد که بیا بنشینیم با هم صحبت کنیم. گفتم: این کار شما نیست. هنرمند این شهر به شما اعتماد نمیکند، چون شما را نمیشناسد. مسئول باید از جنس هنرمند باشد. آخرش هم نتوانست برگزار کند و جشنواره منتفی شد.
چون به او قول داده بودند ۷۰۰ میلیون تومان میدهند و بعد که همه کارها را انجام داد ۵۰ میلیون دادند. نمیدانند که وارد شدن در این فضا یعنی باید هزینه کنند. من در کوالالامپور نمایشگاه داشتم و دیدم که چقدر به خط بها میدهند. رئیس برجهای دو قلوی کوالالامپور (پتروناس) کارتش را به من هدیه داد و گفت هرجا کاری داشتی به من زنگ بزن. میخواهم بگویم که چرا هنرمند ما اینجا کار نمیکند؟
من در مالزی که بودم هنرمندهای آنجا که بیشترشان هم ایرانی بودند میگفتند حتی کشورهای دیگر برای ما نمایشگاه میگذارند. مسئولان مالزی با آن کشورها هماهنگ میکنند و اینها نمایشگاهشان را برپا میکنند. در این نمایشگاه ممکن است گالری دارهای شخصی یا دولت مالزی آثار را بخرند. من در یکی از نمایشگاههایی که در مالزی داشتم این پیشنهاد را به سفیرمان که آن موقع دکتر محمدمهدی زاهدی (نماینده مجلس فعلی و وزیر علوم پیشین) بود دادم.
آن موقع به عنوان نماینده مؤسسه به نمایشگاه رفته بودم. گفتم آثار من ۷۰۰ هزار تومان برای آستان قدس رضوی تمام شده است. این رقمی نیست. شما بیایید این آثار را از ما بخرید و به عنوان هدیه ایران به سفرای کشورهای دیگر اهدا کنید. در یک جمله کوتاه گفت بودجه مان کم است، ولی بعد به چشم خودم دیدم که بنر را از شهرداری تهران به کلی پول خریدند. اینکه میگویم مسئولان ما این کاره نیستند، یعنی ارزشی برای هنر قائل نیستند.
برای چه نمایشگاه میگذارند؟ برای اینکه مخاطبان لذت ببرند و تعدادی از این مخاطبان آثار را بخرند. حالا که مردم ما وضع مالی خوبی ندارند، دولت باید دست به کار شود. سازمانهایی که وضعشان خوب است و برای این کارها بودجه دارند باید این کار را بکنند. در یک جمله کوتاه بگویم که دقت نظری که بازدیدکنندگان در نمایشگاههای خارجی دارند با اینجا خیلی متفاوت است.
اولا مسئولان رده بالایشان پیش از بقیه در نمایشگاهها حضور پیدا میکنند. ولی شما نمایشگاههای ما را ببینید. هیچ کدام از مسئولان رده بالای شهر مانند شهردار، فرماندار و مدیرکلهای ادارات را در یک نمایشگاه هنری دیده اید؟ آنها را در یک نمایشگاه خوش نویسی دیده اید؟ خوش نویس که حرف زشتی نمینویسد، احادیث را مینویسد. اینها درد است. ممکن است نوشته من برای قشر جوان از صد منبر بیشتر اثر داشته باشد. ولی خودشان چرا حضور پیدا نمیکنند؟
ممکن است مطلوب من نباشد، ولی بالاخره به جای آن میتوانم وسایل و اقلامی را که مورد نیازم هست بخرم.
زمانی که مسئول نگارخانه رضوان بودم رئیس هتل داران مشهد را دعوت کردم و گفتم ما یک مینی بوس تهیه میکنیم که مهمانهای شما را از جلوی هتل سوار کند و برای بازدید به نمایشگاه بیاورد. آنها راضی بودند، ولی نهادی با این مینی بوس مخالفت کرد. در مکه و مدینه چنین کاری از سوی بازارها و مجتمعهای تجاری انجام میشود. اینها کارهایی است که برنامه ریزان دولتی میتوانند انجام بدهند که نمایشگاهها پررونق شوند و احتمال خرید آثار بالا برود.
خوش نویسهای مطرح همه شان مدیر برنامه دارند. من اگر بخواهم وقتم را به این کارها بگذارم به نوشتن نمیرسم، چون خود خوش نویسی به اندازه کافی رنج و مشقت دارد. میرعلی هروی میگوید:عمری از مشق دوتا بود قدم همچون چنگ / تا که خط من درویش بدین قانون شد. من باید کار خودم را انجام بدهم و سازمانی به عنوان مدیر برنامه مسیر تبلیغات و برنامه ریزی را طی کند.
انجمن میتواند، ولی به شرطی که حمایتش کنند. وقتی رئیس انجمن میگوید فلان جا رفتم، اصلا تحویلم نگرفتند و کلی پیگیری کردم، ولی یک ملاقات با استاندار نتوانستم داشته باشم، چه توقعی از انجمن میرود؟ بالاخره یک بار، دو بار، سه بار میرود. همیشه که نمیتوان از رئیس انجمن انتظار داشت پشت در دفتر استاندار منتظر بماند.
جالب است بدانید که چاپ کتب درسی با خط نستعلیق پیشنهاد من به دکتر حداد عادل بود، در همان بازدیدی که گفتم به مؤسسه آفرینشهای هنری آمده بود، حدود دوازده سال پیش. صحبت اهمیت خط نستعلیق بود. به او گفتم: من گلهای از آموزش وپرورش دارم. گفتم: شما میگویید بچهها باید خط نستعلیق را یاد بگیرند که خط اصیل ایرانی است. پس چرا دال را این طوری آموزش میدهید؟ این طوری نمیتوانید به نستعلیق برسید. باید از همان ابتدا به بچه درست آموزش بدهید که دال مانند «هشت نشسته» نوشته نمیشود و یک قوس دارد. سریع دفترش را درآورد و یادداشت کرد.
سال بعد درست شد. گویا رفته بود در آموزش وپرورش اعتراض کرده بود و بعد از آن نستعلیق به کتابهای درسی راه یافت. این بسیار کار خوبی است که خط نستعلیق را همگانی کنند. یکی دیگر از راههایی که میتواند بیشتر و بهتر خوش نویسی را گسترش بدهد این است که از خوش نویسهای انجمن به عنوان معلمان هنر در مدارس استفاده کنند، ولی متأسفانه این کار نمیشود. این کارها خوش نویسی را به میان مردم میآورد و فرهنگ سازی میشود. برگزاری نمایشگاه هم خودش یک جور فرهنگ سازی است. من سالی یکی دو بار نمایشگاه میگذارم، ولی میبینیم فایدهای ندارد.
این نکته درستی است. گالری دار با مجموعه دار در ارتباط است. البته مافیایی هم در ایران هست؛ مثلا در روزنامهها نوشته بودند کار استاد محمد احصائی چند میلیارد فروخته شد. بعد که با استاد احصائی صحبت میکنیم، میگوید باور کنید ۷۰ میلیون به من داده اند. دو سال پیش اکسپوی تهران از من خواست کاری را آماده کنم. روز موعود که فرا رسید زنگ زدند و گفتند: به ما گفته شده است از خارج از تهران کار نگیرید. این چیزها هست و متأسفانه شهرستانها خیلی مظلوم واقع شده اند.
با اینکه مشهد یک قطب قوی خوش نویسی کشور است. من ۳۰ سال در آستان قدس رضوی خط نوشتم و ۱۴ سال در صداوسیما کار کردم. همه اینها چه ثمری داشت؟ تبعیضی که در کل سیستم مملکتی ما حاکم شده در هنر بیشتر است. انگیزه از من گرفته شده است. الان هم اگر کار میکنم، فقط به خاطر عشقی است که خودم دارم وگرنه دیگر بریده ام.
گالری داری اینجا ضعیف است، گالری دار دولتی یا نیمه دولتی که حقوق خودش را میگیرد و برایش فروختن یا نفروختن آثار فرقی ندارد؛ ضمن اینکه اصلا در وادی هنر نیست. گالری داری بخش خصوصی باید تقویت شود، ولی این بستر فراهم نیست. حداقلش همان مینی بوس یا ونی است که گفتم و دست اندرکاران شهر باید برای آن برنامه ریزی کنند.
الان کسی از هتلها به نمایشگاهها نمیرود. هرچه نمایشگاه برپا کرده ایم، بیشتر بازدیدکنندگان آن خود هنرمندان بوده اند. مشکل اینجاست که هنرمندان از هنرمندان بازدید میکنند.
درحالی که باید سراغ افرادی برویم که نیاز دارند و علاقهمند هستند. مشهد شهری مذهبی است و زائر زیاد به آن میآید. این فضا با خوش نویسی قرابت زیادی دارد. این ظرفیت هست، ولی استفاده نمیشود. دست من و گالری دار نیست. چون در توانمان نیست. شهرداری، آستان قدس، سازمان تبلیغات و ... میتوانند برنامه ریزی کنند.